سه شنبه ۲۰ خرداد ۹۳ ۱۳:۲۹ ۱,۰۸۲ بازديد
» ترانه سرا : شيخ بهايي
تا كي به تمناي وصال تو يگانه
اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه
خواهد به سرآيد غم هجــران تــويـا نــه
اي تيـر غمـــت را دل عشــاق نشانــه
جمعي به تو مشغول تو غايب زميانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان ديد
پروانه در آتش شد و اسرار عيان ديد
عارف,صفت وصف تو در پير و جوان ديــد
يعني همه جا عكس رخ يار توان ديد
ديوانه نيم, من, كه روم خانه به خانه
هر در كه زنم,صاحب آن خانه تويي,تو
هرجا كه روم, پرتو كاشانه,تويي, تو
در ميكده و ديـر كه جانانــه تــوي,تــو
مقصودمن از كعبه و بتخانه تويي, تو
مقصود تويي, كعبه و بتخانه بهانه