اي عاشقان! اي عاشقان! دل را چراغاني كنيد!
اي مي فروشان! شهر را، انگور مهماني كنيد!
معشوق من، بگشوده در، روي گداي خانه اش
تا سر كشم من، جرعه اي، از ساغر و پيمانه اش
بزم است و رقص است و طرب، مطرب نوايي ساز كن!
در مقدم او، بهترين، تصنيف را آغاز كن!
مجنون بوي ليلي ام، در كوي او، جايم كنيد! همچون غلام خانه اش، زنجير، در پايم كنيد!
اي عاشقان، اي عاشقان! دل را چراغاني كنيد!
اي مي فروشان! شهر را، انگور مهماني كنيد!
معشوق من، بگشوده در، روي گداي خانه اش
تا سر كشم من، جرعه اي، از ساغر و پيمانه اش
نوري به چشم دوستان، خاري به چشم دشمنان
مي سوزم از سوداي او، اين شعله را افزون كنيد!
چندان كه خون اندر سبو، از روح و جانم مي رود
اي عاشقان! از قلب من، پيمانه ها، پُرخون كنيد!
اي عاشقان! از قلب من، پيمانه ها، پُرخون كنيد!
اي عاشقان! اي عاشقان! دل را چراغاني كنيد!
اي مي فروشان! شهر را، انگور مهماني كنيد!
معشوق من، بگشوده در، روي گداي خانه اش
تا سر كشم من، جرعه اي، از ساغر و پيمانه اش
بزم است و رقص است و طرب، مطرب نوايي ساز كن!
در مقدم او، بهترين، تصنيف را آغاز كن!
مجنون بوي ليلي ام، در كوي او جايم كنيد! همچون غلام خانه اش، زنجير در پايم كنيد!
اي عاشقان! اي عاشقان! دل را چراغاني كنيد!
اي مي فروشان! شهر را، انگور مهماني كنيد!
معشوق من، بگشوده در، روي گداي خانه اش
تا سر كشم من، جرعه اي، از ساغر و پيمانه اشپيكوفايلپرشين گيگ