سه شنبه ۲۰ خرداد ۹۳ ۱۳:۲۸ ۵۴۳ بازديد
آمدي از راه دوري تنگ زيباي بلوري
آمدي ديدي دلم را خسته در كنج صبوري
وقت تاريكاي جاده با تو يك فانوس آمد
تشنه بودم قطره اي را با تو اقيانوس آمد
قصد دل كندن ندارم از تو اي دلكنده از خود
از تو اي برده دلم رو تا شب خوب تولد
قصد دل كندن ندارم از تو اي دلكنده از خود
از تو اي برده دلم رو تا شب خوب تولد
اي هميشه جاودانه در ميان لحظه هايم
غصه معنايي ندارد تا تو ميخندي برايم
پيش تو از ياد بردم روزهاي سختيم را
عشق مديون تو هستم لحظه ي خوشبختيم را
قصد دل كندن ندارم از تو اي دلكنده از خود
از تو اي برده دلم رو تا شب خوب تولد
قصد دل كندن ندارم از تو اي دلكنده از خود
از تو اي برده دلم رو تا شب خوب تولد
قصد دل كندن ندارم از تو اي دلكنده از خود
از تو اي برده دلم رو تا شب خوب تولد
قصد دل كندن ندارم از تو اي دلكنده از خود
از تو اي برده دلم رو تا شب خوب تولد